Saturday, December 30, 2006
how many pink tablets does it take
how many hours in bone crakcin cold
?how many roads must a man walk down,till a passing car takes him down
جمعه ها مبدانی که بود و نبودت فرق نمیکند برای کسی...که اگه بودنت عذابه ،نبودنت رو کسی حس نمیکنه
جمعه ها سرت را موقع راه رفتن می ترسی بالا بگیری...طوری نگاهت میکنند مردم ، انگار فقط جذامی ها راه میروند ،گریه میکنند
جمعه ها ، دروغ می گویند
جمعه ها سادگی ات را نمی بخشند ...جمعه ها نمی بخشندنت اگر رو راستی ، اگر نگرانیت را پنهان نمی کنی
جمعه ها ، نمی بخشندنت اگر نمیتوانی غذایت را بالا نیاوری...
جمعه ها ، می دانی که باید رفت...
how many blues bullets,to stop the Marve of the story
how many punches,for Durden?
جمعه ها میشه نوشت:
جمعه ها میشه دیگه هیچی ننوشت
تمام.
Monday, December 25, 2006
میشه نوشت
می دانست و انکار می کرد
ولی خیلی هم برایش بی اهمیت نبود
میشه خیلی چیزای دیگه نوشت
تو نامه ی آخر
میشه فقط نوشت
برایش بی اهمیت نبود....
می دانست و انکار می کرد
ولی خیلی هم برایش بی اهمیت نبود
میشه خیلی چیزای دیگه نوشت
تو نامه ی آخر
میشه فقط نوشت
برایش بی اهمیت نبود....
Saturday, December 23, 2006
ته چاه پوچی ، رینگی هست که استیصال می خوانندش ...بعد از 9 راند ،وقتی صورتت به زمین چسبید،ندایی می شنوی :
...وا نده پسر ، هستن چیزایی که هنوز ارزش جنگیدن داشته باشن
...وا نده پسر ، هستن چیزایی که هنوز ارزش جنگیدن داشته باشن
Wednesday, December 20, 2006
...winner,is the loser who knows when to quit
and quitting,is not being faded little by little
it's disappearing completely
and quitting,is not being faded little by little
it's disappearing completely
Monday, December 18, 2006
زندگی ، باید از پیری شروع بشه ...
وقتی پیری ..درد می کشی ، نحیفی ....دوستاتو می بینی ، اونا هم نحیفن
اما هر روز جوون تر میشی ، و چیزی هست که انتظارشو بکشی
کونتو نمیتونی بشوری ... اما امید داری..
بعد میشه بیست سالت ، نوزده سالت ...دوازده سالت ...ده سالت
اونوقت ، هر روزی ، واقعا یه روز دیگه است ، یه رنگ دیگه است . دیروز نیست ، معجزه است
آخرش ، میشی یه بچه ، که نمیدونه عمرش داره سر میرسه
و همینطور که داری شیرت رو میمکی ، میمیری
زندگی رو ، باید از پیری شروع کرد
وقتی پیری ..درد می کشی ، نحیفی ....دوستاتو می بینی ، اونا هم نحیفن
اما هر روز جوون تر میشی ، و چیزی هست که انتظارشو بکشی
کونتو نمیتونی بشوری ... اما امید داری..
بعد میشه بیست سالت ، نوزده سالت ...دوازده سالت ...ده سالت
اونوقت ، هر روزی ، واقعا یه روز دیگه است ، یه رنگ دیگه است . دیروز نیست ، معجزه است
آخرش ، میشی یه بچه ، که نمیدونه عمرش داره سر میرسه
و همینطور که داری شیرت رو میمکی ، میمیری
زندگی رو ، باید از پیری شروع کرد
Monday, December 11, 2006
تازگی ،آهنگ قبل از فاجعه ی فیلمهای تریلر شده موزیک متن زندگیم ،خبر بدی در راهه
اتفاق قریب الوقوع ،بیفت لطفا
کون و حوصله ی استرس رو نداریم ما
اتفاق قریب الوقوع ،بیفت لطفا
کون و حوصله ی استرس رو نداریم ما