Wednesday, October 01, 2008
به شما هم این حس را می دهم که "من خیلی دانا هستم و تو احمقی" ؟
می دانم .بهتان حق می دهم
مدت هاست که سعی می کنم یک طوری خودم را اصلاح کنم
اما هیچ به "شق" دوم مساله هم فکر می کنید؟ منظورم این است که ،حماقت هم نسبی است .نه؟
شاید خودتان را با آدم مناسبی نمی سنجید که احساس حماقت می کنید
بعد تحریر: اینطور حس نمی کنید که من آدم معمولی ای هستم که جان می کند تظاهر کند خیلی "خاص" است؟ هان؟
باز هم بهتان حق می دهم
ولی دست کم من به این نتیجه رسیده ام که آدم معمولی (از قماش آن دسته که این احساسات بهشان دست می دهد) بودن ،چندان هم لطفی ندارد
حالا اینکه جان کندن ها و بال بال زدن هایم چقدر در ایجاد تصویر آدم "خاص" موثر بوده ،بماند.
بعد بعد تحریر:اینها،که گفتم ،هیچ مخاطب خاص نداشت
اصلا کسی می خواند اینهارا؟
می دانم .بهتان حق می دهم
مدت هاست که سعی می کنم یک طوری خودم را اصلاح کنم
اما هیچ به "شق" دوم مساله هم فکر می کنید؟ منظورم این است که ،حماقت هم نسبی است .نه؟
شاید خودتان را با آدم مناسبی نمی سنجید که احساس حماقت می کنید
بعد تحریر: اینطور حس نمی کنید که من آدم معمولی ای هستم که جان می کند تظاهر کند خیلی "خاص" است؟ هان؟
باز هم بهتان حق می دهم
ولی دست کم من به این نتیجه رسیده ام که آدم معمولی (از قماش آن دسته که این احساسات بهشان دست می دهد) بودن ،چندان هم لطفی ندارد
حالا اینکه جان کندن ها و بال بال زدن هایم چقدر در ایجاد تصویر آدم "خاص" موثر بوده ،بماند.
بعد بعد تحریر:اینها،که گفتم ،هیچ مخاطب خاص نداشت
اصلا کسی می خواند اینهارا؟